گاه فراموش می شود که زن نخستین نگهبان و پرورشدهنده طفل است، و در خیلی از موارد نقش و جایگاه اجتماعی زن به دلایل سیاسی، قصداً نادیده گرفته میشود.
از دید آنانی که کورکورانه دنبالهرو سنتهای کهنه و دستوپاگیرند، زن جایگاهی جز پسخانههای نمناک و تاریک جاهلیت ندارد. این جاهلیت در بین تعدادی از مردان کوتاهفکر میهن ما مثل گذشتهها حاکم است و از همه ما قربانی میگیرد.
این نکته روشن نادیده گرفته میشود که زن نیمه پیکر جامعه انسانی است و بدون آرامش، پیشرفت و آزادی این نیمه، هرگز جامعه به آسایش نمیرسد. نمونههای زنده و برجسته جوامع دیگر نیز پیش چشم ماست و همه میدانیم که برخی جوامع توانستهاند با احترام به حقوق شهروندی و بشری همه اعضای جامعه و مبارزه با تبعیض صلح و رفاه را بدست آوردهاند، اما متاسفانه برخیها از مقایسه روزگار فلاکتبار خود با ترقی دیگران نیز نمیتوانند درس بگیرند و عوامل عقبماندهگی را دریابند.
آیا از اینکه یک زن پرورش یابد و در جامعهای که خود از ستونهای اصلی آن است نقش پررنگی داشته باشد، چه کسی جز آنانی که از عقبماندهگی مردم بهره سیاسی و اقتصادی میبرند، آسیب خواهد دید؟ اینکه یک همسر و یا دختر به درجات بالای علمی دست یابد چه کسی جز آنانی که زنان را کنیز و وابسته میخواهند، ضرر خواهد کرد؟ اما، واقعیت این است که ترقی و آرامش مردان نیز در رهایی زنان نهفته است.
نیروهایی که از عقبماندهگی مردم قدرت و ثروت بدست میآورند، سواد زن را خطر جدی تلقی میکنند. آنان میدانند که مادران آزاد و آگاه سرنوشت خانوادهها را تغییر میدهند و در نتیجه تحول عظیم در جامعه بوجود میآورند. مادران تحصیلکرده، صاحب کار و درآمد، فرزندان مستقل تربیت میکنند و مانع تبدیل شدن جوانان به گوشتهای دم توپ و عساکر جانبرکف بیمزد میشوند.
آنانی که مانع آزادی و تحصیل زنان میشوند، از نتایج آگاهی زنان مطلعاند. مساله این است که زنان و مردان قربانی چقدر از عوامل پنهان تبلیغات ضدزن و تعلیم آگاهند. باید مردم تبلیغات کاسبکارانه سیاسی را از دساتیر مذهبی و أصول فرهنگی تفکیک کنند.
آنان که فکر میکنند زن باید اسیر باشد، دو گروه اند، یکی آنها که از عقبماندهگی مردم و بیچارهگی زنان سود سیاسی و اقتصادی میبرند، و دیگر تودههای فریبخورده که ذهنشان در اثر تبلیغات بهظاهر مذهبی سوداگران سیاسی تخدیر شده است.
اگر زن دانش داشته باشد و بتواند زندگی را با رفاه و پیروزمندانه به پیش ببرد و همپای مردان به درجات عالی برسد نه تنها مایه ننگ و بدنامی نخواهد شد، بلکه به افتخارات جمعی جامعه خواهد افزود. زن تنها مادر، دختر، همسر و خواهر نیست و نباید هویتش را همیشه در ارتباط به اعضای مرد خانواده تعریف کرد، بلکه هر زن یک انسان است و مثل هر آدمی آرزوها، استعدادها و حقوقی دارد. هویت فردی و انسانی زن نباید نادیده گرفته شود و او را بهبهانه سنت، فرهنگ و مذهب نباید به موجود وابسته و درجه دو تقلیل داد.
امروز بر مادران و خواهران ما در أفغانستان روزگار بسیار سخت و پر از محدودیتهای ضدبشری میگذرد. در نتیجه این محرومیتها زنان دچار آسیبهای روانی و جسمی غیرقابل جبران میگردند. در خبرها به تکرار میخوانیم و میشنویم که دختری به اتهام بدحجابی یا اعتراض زندانی شده است. میشنویم که دخترانی در اثر بدرفتاری جان خود را از دست دادهاند، و یا زیر فشار ستمها دست به خودسوزی و خودکشی زده است. این وضعیت پایدار نخواهد بود و حتماً تاریکیهای کنونی پایان خواهد یافت. به بهانه هشت مارچ، روز جهانی زن، یاد همه زنانی را که قربانی حاکمیت استبدادی و مردسالار شدهاند گرامی میدارم و به همه کسانی که برای تغییر تلاش میکنند شادباش میگویم.
کاخ استبداد فرو میریزد، حاکمان علمستیز مدت طولانی به قدرت نخواهند ماند، درهای مکاتب و دانشگاهها بهروی دختران باز خواهند شد و افغانستان با جوامع متمدن همگام خواهد شد.