چند قرن قبل از میلاد مسیح، پیامبری در سرزمین آریاییها ظهور کرد. مردم زمان او را زره توشتره نامیدند. یونانیان چون از تلفظ نام فارسی این پیامبر عاجز بودند، نام وی را به صورت زور واسترس تلفظ میکردند.
داستان و یا افسانه تولد وی چنین بود: “فرشته نگاهبان وی به درون گیاه «هومه» رفت و با شیرهای که از آن گرفته بود، به تن کاهنی که قربانی مقدس میکرد در آمد، در همین زمان شعاعی از جلال آسمانی به سینه دختری فرود آمد که نسب عالی و شریف داشت. آن کاهن دختر را تزویج کرد، و دو زندانی تنهای ایشان، یعنی فرشته و شعاع، درهم آمیختند، و ازان میان زردشت به وجود آمد. به صدای بلند خندید، ارواح پلیدی که بر گرد هرموجود زندهای جمعی میشوند ترسناک و پریشان شدند واز کنار وی گریختند”. این افسانه در مورد پیامبران مابعد وی نیز به نوعی تکرار شده است. فرشتهای ظهور کرد و ابراهیم فرزندش را که به کشتارگاه برده بود نجات داد، و یونس در شکم ماهی گیر ماند و پس از تضرع و استغاثه ماهی وی را از دهان خود بیرون انداخت و نجات یافت، ابراهیم از آتش نمروت حفاظت شد، بوی یوسف پیامبر را که برادرانش در چاه افگندند و در مصر به مقام شامخ دست یافته بود، پدرش یعقوب در کعنان احساس کرد، عیسی پیامبر نیز از بطن یک دختر باکره بنام مریم بدنیا آمده و مقام پیامبر بدو عطا شد. زردشت نیز با چنین افسانهای در میان مردم عوام حضور یافت.
زردشت دور از مردم در کوهستان زندگی اختیار کرد. خوراکش پنیر ومیوههای زمین بود. شیطان تلاش کرد تا وی را بفریبد ولی موفق نشد. در تاریخ ادیان دیده شده که این شیطان لعین در برابر هر پیامبری ظاهر میگردد تا وی و پیروانش را فریب دهد. این نبرد بین شیطان و پیامبران در ادوار مختلف تاریخ شاید هم تا انتهای زندگی انسانها اگر به واقعیتها پینبرند ادامه خواهد یافت.
روایتی وجود دارد که سینه زردشت را دریدند و اندرون وی را با سرب گداخته پر کردند، ولی زردشت لب به شکایت نگشود واز ایمان به اهورمزدا، پروردگار نور، خدای بزرگ، دست بر نداشت.
اهورمزدا بر وی ظاهر میشود و کتاب اوستا و یا «کتاب معرفت حکمت» را در کف وی میگذارد، و به او فرمان میدهد که مردم را به آن بخواند و پند دهد. مدتی درازی همه او را مانند پیامبران پیش از او تمسخر میکردند و آزارش میدادند، زیرا برای مردم نظریات وی جدید بود، تا اینکه شاهزاده ایرانی به نام ویشستاسپ یا هیشتاسپ، سخنان وی را شنید و فریفته سخنانش شد. او وعده داد که دین تازه را میان مردم ترویج کند.
زردشت سالیان درازی زیست تا آنکه برقی از آسمان بر او زد و آن پیامبر به آسمان صعود کرد. عیسی نیز بعد از آن که به صلیب کشیده شد، به آسمان رفت، و بعد از چهل روز ظاهر شد و چون عیسی مسیح مقام یافت. در مورد ظهو پیامبران و کتب آسمانی افسانههای مشابه وجوددارد.
اما یونانیان در مورد زردشت معتقد بودند که وی شخصیت تاریخی است و زمان وی را 5500 سال قبل از زمان خود میدانستند. بروسوس بابلی زمان وی را نزدیکتر و تاریخ 2000 ق.م میداند. اما آن دسته از مورخان جدید که به وجود او عقیده دارند، تاریخ حیات وی را میان قرنهای دهم و ششم قبل از میلاد میدانند. بدان معنی که در میان اجداد پارسیها ومادیها ظهور کرده است.
بزرگترین دین باستانی و خدایان آن زمان قبل از ظهور زردشت دین میترا و یا خداوند خورشید و اناهیتا، الاهه زمین و حاصلخیزی، هومه گاو خدایی بود. به این گمان بودند که آن الهه مرده و دوباره زنده شده و خون خود را همچون نوشابهای که حیات جاودانی میآورد به فرزندان آدم بخشیده بود، پرستش میکردند.
زردشت را خدایان اولیه و شعایر میخوارگی ناخوش آمد، و بر ضد مغان و یا مجوسان، یعنی کاهنانی که به این خدایان نماز میگزاردند و برای آنها قربانی میکردند قیام کرد، و با شجاعتی که از شجاعت معاصران وی- عاموس و اشعیا کمتر نبود اعلان جنگ کرد. به آنها خطاب نموده گفت: “در جهان جز خدای یگانه، یعنی اهور مزدا، پروردگار آسمان و روشنی، خدای دیگری نیست، و خدایان دیگر مظهر وی و صفتی از صفات او هستند.” داریوش اول، آیين زردشت را پذیرفت و چنان میپنداشت که این دین میتواند الهامبخش ملت و مایه تقویت بنیاد حکومت وی شود. به همین جهت، از آن زمان که به تخت سلطنت نشست به جنگ با کاهنان مجوس و بر انداختن اداب پرستش قدیم پرداخت و دین زردشتی را دین رسمی دولتی قرارداد.
کتاب زردشت مجموعهای از کتابهایی است که توسط یاران و مریدان وی جمع آوری شده و “هیچکدام از پیامبران کتابشان در در زمان حیات شان تدوین نیافته است”. انکتیل دو درون در سال 1771 این کتاب را به نام زند خواند و مردم باختر زمین معمولا کتاب اوستا را بنام «زند اوستا» میخوانند. کلمه اوستا که ریشه آن هنوز معلوم نیست اما احتمال دارد مانند کلمه «ودا» از ریشه آریایی «وید» به معنی دانستن مشتق شده باشد.
مورخان عرب زبان برانند که نص کامل کتاب مقدس پارسیها بروی 12 هزار پوست گاو نوشته شده بوده است. بنابر یکی از روایات دینی، ویشتاسپ دستور داد تا دو نسخه از این کتاب را بنویسند، یکی از آن دونسخه هنگامی که اسکندر در قصر پرسپولیس آتش افگند، سوخت و نسخه دیگر را یونانیان فاتح با خود به یونان بردند و آن را ترجمه کردند، و پس آن همه معلومات تازه خود را از آن ترجمه بدست آورده اند.
درقرن سوم میلادی بلاش پنجم، پادشاه اشکانی فرمان داد تا آنچه از این کتاب به صورت نوشته یا در خاطرهها موجوداست، جمعآوری کنند، وازهمان زمان کتاب اوستا صورت فعلی را بخود گرفت و عنوان قانون زردشتی در قرن چهارم، و دین رسمی دولت پارس را پیدا کرد. بار دیگر، هنگامی که در قرن هفتم میلادی سرزمین پارس به دست مسلمانان گشوده شد، باز این کتاب دستخوش تحولاتی گردید. آنچه را که از این کتاب باقیمانده بود به پنج قسمت تقیسم کردهاند:
یک) یسنا، مشتمل بر چهل و پنج فصل، در سرودهای دینی که کاهنان زردشتی در مراسم مذهبی ترنم میکردند. بیست و هفت فصل به نام گاتها شامل احادیث پیامبر و آنچه به وی وحی شده بود.
دو) ویسپرد، مشتمل بر بیست و چهار فصل در مورد شعایر و آداب دینی .
سه) وندیداد، مشتمل بر بیست و دو فصل یا فرگرد که از فقه و اصول دین و قوانین اخلاقی زردشتی بحث میکند. آن را کتاب شرعیات پارسیان نیز میخوانند.
چهار) یشتها، یعنی تسبیحات غنایی، مشتمل بر بیست و یک سرود در ستایش فرشتگان، که در ضمن آن داستانهای تاریخی و پیشگویی از آخرالزمان دیده میشود.
پنج) خرده اوستا، مشتمل بر نمازها و دعاهایی که در اوضاع و احوال مختلف زندهگی باید خوانده شود.
بعضی از دانشمندان هندی باور ه دارند که اوستا وحی اهورمزدا نیست، بلکه از کتب ودایی اقتباس شده، در جاهای دیگری از اوستا فقراتی دیده میشود که ریشه بابلی دارد، مانند فقرات مربوطه به افرینش جهان در شش مرحله (آسمانها، آبها، زمین، گیاهان، جانوران، انسان)، پیدا شدن همه افراد آدمی از یک پدر و یک مادر، آفرینش بهشتی برروی زمین، خشمگین شدن آفریدگار بر آفریدههای خود، و عزم کردن وی بر آنکه طوفانی بر آنان مسلط سازد تا جز گروه اندکی، همه را نابود سازد.
بخش عمده عقاید زردشت را جنگ دوازده هزار ساله اهورمزدا و شیطان به نام مبارزه با اهریمن تشکیل میدهد. زردشتان را عقیده بر این است که مردهگان را نباید، مانند یونانیان و یهودیان پلید، به گور کنند و یا بسوزانند، بلکه باید آنها را به حال خود گذارند تا طعمه سگان و پر ندگان شکاری شوند.
خدای زردشت، در ابتدای کار، همان فلک کلی آسمانها است و زردشت را عقیده بر این بود که اهورمزدا “سقف جامد آسمان را به جای لباس برخود پوشیده … و پیکر او روشنی و جلال اعلاست، ماه و خورشید دو چشم اوست”.
زردشت خدای خود را چنان معرفی کرد که برتر از همه چیزهاست در کتاب وی چنین آمد: “از تو میپرسم، ای اهورا، براستی مرا از آن آگاه فرما کیست نگهدار این زمین در پایين و سپهر (دربالا) که به سوی نشیب فرود نیاید؟
کیست آفریننده آب و گیاه؟
کیست که به باد و ابر تندروی آموخت؟
کیست، ای مزدا، آفریننده منش پاک عقل انسانی؟”
زردشت برای هورمزدا هفت صفت بر میشمارد که عبارتند از نور، منش پاک، راستی، قدرت، تقوا، خیر و فناناپذیری. ولی پیروان وی چون به شرک و پرستیدن بتهای متعدد عادت داشتند، به این صفات رنگ اشخاص دادند و آنها را امشاسپندان یا قدیسان جاودانی نام نهادند، و چنان معتقد شدند که این امشاسپندان در زیر نظر اهورمزدا جهان را میآفرینند و بر آن تسلط دارند. به این ترتیب بود که یکتا پرستی عالی موسس این دین، در میان مردم به صورت شرک در آمد، این کاری است که پس از آن در دین مسیحی و سایر ادیان نیر صورت گرفت .
علاوه بر ارواح مقدس امشا سپندان، پارسیان نیز به فرشتگان معتقد بودند و چنان میپنداشتند که هر کس، از زن و مرد و خورد و بزرگ، فرشته نگاهبان خاصی برای خود دارند و دینداران چنان باور داشتند که درکنار این فرشتگان و قدیسان جاودانی، که ادمی را در آراستن خود به فضایل و رهبری دستگیری میکنند. هفت دیو، شیطان یا روح پلید نیز در فضا در پروازند و پیوسته برانند که انسان را به گناه ورزیدن و جنایت وا دارند. همیشه با اهورمزدا و منظاهر حق و نیکی در حال جنگ به سر میبرند. سردسته این شیاطین انگرهمئين یوه، یا اهریمن فرمانروای تاریکی و حاکم بر عالم سفلا و نمونه اول شیطان پر کاری است که ظاهرا یهودیان آن را از پارس اقتباس کرده و همچون میراثی به جهان مسیحیت انتقال داده اند. برای آوردن مثالی برای پر کاری اهریمن باید گفت که آفریننده مارها وحشرات موذی، ملخ، مورچه، زمستان، تاریکی، جنایت، گناه و لواط، حیض، آفات و دیگر زندهگی را همین شیطان میدانسته اند. همین ابداعات شیطان سبب خراب شدن بهشتی شد که اهورمزدا در آغاز آفرینش جهان، پدر و مادر نوع بشر را در آن منزل داده بود .
اخلاق زردشتیان به این نکته طلایی تکیه دارد که :تنها کسی خوب است که آنچه را برخود روا نمیدارد، بر دیگران نیز روا ندارد.” در اوستا سه وظیفه یک انسان اینطور مشخص شده است: “اینکه دشمن خود را دوست کند، آدم پلید را پاکیزه سازد، نادان را دانا گرداند”. بزرگترین فضلیت تقواست که در دین اسلام نیز تا کید بر آن شده است: :گرامیترین شما نزد خداوند متعال باتقواترین شماست.” درجای دیگر تذکر یافته است: “بدترین انسانها نزد خدا کسانی اند که به کفر و بیایمانی روی آورده، از همین مسیر، حق را زیر پا قرار داده، هر کار زشتی را انجام میدهند.”
دینداری و تقوا بزرگترین فضلیت در نزد زردشتیان است. وظیفه خود میدانند که هورامزدا را پرستش کنند، قربانی نمایند و نماز بگزارند. در آیین زردشت روا نبود که معبد بسازند و یا بت بتراشند بلکه قربانگاههای مقدس را بر فراز قله کوهها و داخل کاخها ومرکز شهرها بنا نمودند.
برای احترام به هورمزدا و یا مقدسات پایینتر از وی، آتش میافروختند. خود آتش نیز در نزد آنها بهعنوان خدایی پرستش میشد و آن را بهنام “اتر” نامیده و عقیده داشتند که فرزند خدای روشنایی است. آتشدان مرکز اجتماعی خانواده بوده و سعی داشتند که آتش خانوادگی هیچگاه فسرده نشود. این کار از واجبات آیین زردشت به شمار میرفت .
در شریعت اوستا بدترین همه گناهان کفر و الحاد بود. از روی تنبیههای سختی که درباره ملحدان اجرا میشد، میتوان حدس زد که شک در دین در میان پارسیان وجود داشته، کسانی را که از دین باز میگشتند بدون درنگ اعدام میکردند. بخشندهگی و مهربانی که پروردگار همه را به آن فرمان داده بودعملا شامل حال کفار، یعنی بیگانهگان نمیشد.
زردشتیان باور داشتند که پایان جهان نزدیک است و ظهور زردشت و آغاز دوره سه هزار ساله اخیر جهان است. پس از آن که زمانهای مختلف، سه پیامبر از صلب زردشت ظهور میکند و تعلیمات او را در سراسر جهان منشتر میسازد، و روز بازپسین فرا میرسد.
در آن هنگام ارواح پاکیزه زندهگی تازهای را در جهانی که خالی از شر و تاریکی، درد و رنج است، آغاز میکنند. “مردهگان برانگیخته میشوند و جان به تنهای مرده میآید و نفس به سینهها باز میگردد… سراسر عالم مادی از پیری، مرگ، تباهی و انقراض رهایی مییابد و برای همیشه چنین میماند.”
منابع:
جلد اول تاریخ تمدن اثر ویل دورانت
آیتهایی از قرآن کریم
روایتهایی از پیامبران یکتاپرست
و تعدادی از مقالات در مورد پیدایش ادیان.