Search
Close this search box.
Search
Close this search box.

فرصت وطنداری به کمک دنیای مجازی

در یک قرن اخیر بارها، گروهی از افغان‌ها به دلایل سیاسی مجبور به ترک وطن شده‌اند. کسانی که با شکست امان‌الله خان کشور را ترک کردند، در کشورهای میزبان حضم شدند. تعداد محدودی از آنان برگشتند و یا در خارج از کشور مدتی از نظر سیاسی فعال ماندند. سید کمال که در برلین برادر نادرشاه را ترور کرد، یکی از نمونه‌های خارج‌نشینان فعال بود. بعد از آن، هرچند مهاجرت سیاسی هرگز متوقف نشد، اما بزرگ‌ترین موج مهاجرت سیاسی و تبعید بعد از کودتای هفت ثور اتفاق افتاد. میلیون‌ها افغان در اثر جنگ و نیز فشار سیاسی مجبور به ترک کشور شدند. جمعی ازین مهاجران در کشورهای همسایه ماندند و رابطه خود را با کشور حفظ کردند. آنانی که به غرب رفته بودند، با آن‌که از نظر تعداد قابل توجه بودند و برخی در فعالیت‌های سیاسی نیز سهم داشتند، اما قادر به اثرگذار جدی بر میدان سیاست کشور نبودند.

تا این زمان، افغان‌های ساکن کشور نسبت به وطنداران تبعیدی و مهاجران سیاسی با حسرت و مهر برخورد می‌کردند. به پیشرفت و آرامش شان غبطه می‌خوردند، و از شنیدن رنج بی‌وطنی و سرگردانی‌های‌شان اندوهگین می‌شدند. تجربه دو دهه اخیر و آن‌چه پس از کنفرانس بن اتفاق افتاد رابطه افغان‌های ساکن در کشور و آنانی را که مجبور به ترک کشور شده بودند متحول ساخت. پس از سقوط رژیم طالبان در سال 2001، مردم جنگ‌زده، گرسنه و کم‌سوادی که در آن همه سال جنگ و استبداد جایی برای رفتن نداشتند، از برگشت کتله‌ای وطنداران تبعیدی و مهاجر استقبال کردند و امیدوار بودند که تخصص و دانایی آنان، کشور را در گذر از فقر و عقب‌مانده‌گی یاری رساند. اما به تدریج این حس تغییر کرد و حس بدبینی به خارج‌نشینان و از خارج‌برگشته‌گان افزایش یافت. وطندارانی که به‌نام متخصص، کارشناس و سیاست‌مدار گروه گروه به کشور برگشتند، قادر به تماس با مردم نشدند و از میان‌شان قشر فاسد و نامتعهدی به قدرت رسید که به‌نام دوپاسپورتی‌ها مشهور شدند. از میان آنان تعداد کمی رو به مردم کرده به کارهای بنیادی دست یازیدند، به ندرت دیدیم که قصد ماندن داشته باشند و بخواهند سرمایه‌های اندوخته‌شده در وطن دوم‌شان را به افغانستان بیاورند، و بسیار کم بودند آنانی که به‌جای طعنه عقب‌مانده‌گی به آنانی که فرصت تغییر نیافته بودند از تکبر “پیشرفته‌گی” خود بکاهند و برای رفع عوامل عقب‌مانده‌گی چاره بجویند. در سال‌های پایانی این دوران، دیگر خبر چندان از مهر وطنداران فقیر و “عقب‌مانده” نسبت به خارج‌نشینان و از خارج‌آمده‌گان مرفه نبود. عنوان دوپاسپورتی میان کراچی‌وان‌ها، معلمان، دهقانان و کارگران دشنام زشت و معادل وطن‌فروش و خاین بود. آنان می‌دیدند که نه‌تنها خارج‌نشینان برگشته به وطن به مردم محل نزدیک نمی‌شوند، بلکه نخبگان بسیار از قریه و کوچه شان فاصله گرفته و با ساختن خانه‌های دوم در کشورهای خارجی از تعلقات وطنی می‌کوچند و افغانستان را چون محل موقت کمایی می‌بینند. این فاصله بین دوپاسپورتی‌ها و آنانی که تنها تذکره افغانستان را داشتند، در کنار شقاق‌های طبقاتی، قومی، مذهبی، زبانی و فرهنگی یک درز کلان ایجاد کرده بود و مانع بزرگ در راه ساختن دولت مردمی شده بود.

در یک سال گذشته و پس از تسلیمی قدرت به طالبان، کتله بزرگی از وطندارن دوباره از کشور رانده شدند و موج بی‌سابقه گریز متخصصان، تحصیل‌کرده‌گان و اعضای طبقه متوسط به حرکت افتاد. اکنون افغانستان برای چندمین بار از نیروی آموزش‌دیده خالی می‌شود. آیا این کتله بزرگ که جمعی از آنان تا قبل از خروج، خود علیه دوپاسپورتی‌های گذشته مقاله می‌نوشتند، اعتراض می‌کردند و آنان را به بی‌تعهدی و خیانت متهم می‌کردند، قادر خواهند شد با اتکا به تجارب دست اولی که از بدبینی نسبت به “خارج‌نشینان” و از غرب آمده‌ها دارند، راهی بجویند تا میلیون‌ها افغانِ خارج از کشور حامی تحولات ترقی‌خواهانه در داخل کشور شوند؟ تجربه ناکام دوپاسپورتی‌ها یک مانع است، اما درعین‌حال می‌تواند درسی باشد برای نسل تازه‌ای از افغان‌هایی که دو وطنه می‌شوند. نقطه قوت دیگر این نسل کمیت‌شان است. حالا در بیشتر کشورهای مهاجرپذیر تعداد افغان‌ها درحدی رسیده است که بتوانند اجتماعات بزرگ تشکیل دهند، لابی کنند و بر سیاست دولت‌های میزبان تاثیر بگذارند. مزیت دیگر این نسل زندگی در عصر انترنیت و رسانه‌های اجتماعی است که فرصت بزرگی برای همبستگی و کار در دنیای مجازی مهیا را کرده است. مردم در گوشه و کنار جهان می‌توانند از این طریق هرلحظه از اوضاع افغانستان باخبر باشند و در کنش‌ها و واکنش‌های جمعی سهم بگیرند. در واقع هر افغانِ متعهد به ترقی و آزادی کشور، توته‌ای از وطن مجازی ما در گوشه‌ای از جهان است. تجربه یک سال گذشته درین زمینه مثبت بوده است. تبعیدی‌ها و خارج‌نشینان توانسته‌اند در وطن مجازی بر تصمیم‌گیری‌های بین‌المللی برسر آینده افغانستان، و از آن طریق بر مسیر اوضاع در داخل افغانستان تاثیر بگذارند. اگر امکان خلق وطن مجازی نبود، و اگر رسانه‌های اجتماعی را نداشتیم، طالبان به احتمال زیاد خشونت‌بارتر عمل می‌کردند و رسمیت امارت آن گروه این گونه به تاخیر نمی‌افتاد. امید می‌رود که این بار خارج‌نشینان در حمایت از آزادی و ترقی کشور نقش موثرتر و سازنده‌تر ادا کنند.