زندگی در صلح و آرامش، به معنی حیات بدور از خشونت و اکراه و جبر، بزرگترین نعمتی است که پروردگـار متعال در اختیار انسان قرار داده است. صلح، در حقیقت، گهواره و پرورشگاه کلیه نعمات و خوبیهایی است که خدواند (ج) انسان را به گونهٔ بالقوه از آنها برخوردار ساخته است. بدون دسترسی به صلح، یعنی بدون دوری از خشونت و جبر و اکراه، تمتع از سایر خوبیهای زندگی چه برای فرد و چه برای اجتماع، امکان پذیر نیست. نعمت بیهمتای زندگی برای آنانی کـه در اجتماع بدون صلح و مملو از خشونت زندگی میکنند ارزش و معنای خود را از دست میدهد و به پوچی و بیهودگی میگراید. انسان دارای پندار نیک، گفتار نیک، و کردار نیک در آغوش صلح و سلم امکان پرورش مییابد و در مسیر نکو خویی، نکوکاری، و تکامل شخصیت انسانی خود قدم بر میدارد. برعکس، محیط پرخشونت و محـروم از صلح، انسان را موجودی بدبین، بدخو، و بدکار ببار میآورد و او را از مقام والای خـلافت الهی در زمین به سطح موجود شیطانی سقوط میدهد که جـز به بقای فزیکی و نیازهای بیولوجیکی خود به چیز دیگری نمی اندیشد و برای رسیدن به این هدف به پستترین اعمال حیوانی دست مییازد.
خداوند متعال (ج) در قرآن کریم میفرماید که او این کتاب را به منظور هدایت انسان به سوی صلح، و خروج او از ظلمات حیوانی، نازل فرموده است:
يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (المائده، ۱۶)
ترجمه:
خداوند به وسیلۀ آن [قرآن کریم] کسانی را که خواهان خشنودی او هستند به راههای صلح هدایت میکند، و آنان را به ارادهٔ خود از تاریکیها به سوی نورِ میبرد، و به راه راست رهنمون میشود.
این فرمودهٔ پروردگار اهمیت بیبدیل صلح را در حیات انسان آشکار میسازد. سایر ادیان آسمانی و غیرآسمانی جهان نیز، بدون استثنأ، بر اهمیت و مزایای صلح و اثرات ناگوار خشونت در حیات انسان تأکید ورزیده و سعادت فرد و اجتماع بشر را منوط و مربوط به دوری از خشونت و اکراه و جبر معرفی کرده اند. فلاسفه، مؤرخین، مصلحین اجتماعی، و علمای حقوق و سیاست و اجتماع از هزاران سال بدین سو در مورد آفات و ویرانیهای ناشی از خشونت و جنگ سخن گفته و سعی ورزیده اند تا اصول اخلاقی و رهنمودهای عملی را برای جلوگیری از جنگ و استقرار و حفظ صلح وضع نمایند. امروز سازمانهای متعددی در سراسر جهان به تبلیغ صلح و مزمت از جنگ اشتغال دارند.
معذالک، چنان که پیداست، علی رغم هدایات الهی و مساعی طولانی نسل بشر در راه خشونت زدایی و برقراری صلح، فرد و اجتماع انسان تا هنوز قادر نشده اند این پدیدههای کریه و تباهکن را از حیات خود دور سازند و به بهشتی که صلح دایمی و اخـوت انسانی است دست یابند. انسانی که امروز خود را آقای طبیعت جا میزند و به عوالم ناشناخته و کهکشانهای دور راه برده است، میلیاردها دلار در راه دریدن تن نازک و ریختن خون همنوع خود هزینه میکند و محیط زیست طبیعی و اجتماعی خود را خود مسموم و آلوده میسازد. این انسان، انقراض مقام والای انسانی خود را با دست خود سبب میشود و تبهکاریهای حیوانی خود را با چشم سر مشاهده میکند، ولی با خیره سری تمام از اعتراف به واقعیت سرباز میزند. آیا با این حال، هنوز هم میتوان از انسان نیکو و معقول سخن گفت؟