مشکلی نیست که آسان نشود
مرد آن است که هراسان نشود
الف) چالشهای ما
حقیقت تلخ و مسلمی که همهٔ ما افغانها، چه در داخل و چه در خارج از کشور، با آن روبرو هستیم، این است که امروز کشور و مردم ما با چالشها و تهلکههای بزرگی دست به گریبان اند که اگر راه حل نیابند، میتوانند شیرازههای وحدت ملی و یکپارچهگی سرزمین مان را به چالش بکشند: امروز، فقر و تنگدستی کشنده دامنگیر مردم ماست؛ بیسوادی و بیدانشی در بطن جامعه بیداد میکند؛ تفاوت میان شهر و روستا فرهنگ کلاشینکوف را بر ما حاکم ساخته است؛ صداقت سیاسی و مسؤولیت پذیری اخلاقی در صفوف رهبری اجتماع از بین رفته است؛ ذهنیتهای قشر چیزفهم کشور پراگنده و دچار تلاطم و اغتشاش اند؛ دانشوران و تحصیل یافتگان ما در نتیجهٔ فقدان اشتغال و آزادی فکر و بیان، با ناامیدی و یأس دسته دسته در حال فرار از دیار خود اند؛ اندیشهٔ زورگویی و زورپرستی با گرایشهای ایدیولوژیک (دگماتیزم مذهبی) دست به دست هم داده و راه رسیدن به اجماع مدنی را بروی ما بسته است؛ آزادیهای اساسی بشری ما در دست شیونیزم قبیلهیی پامال و نابود شده اند؛ زنان ما (یعنی نیم نفوس کشور) در عقب دیوارهای تبعیض و تعصب در چنگال بیرحم زنستیزی و زن هراسی گیر افتاده اند؛ فرهنگ و زبان و عنعنات بومی ما به بهانهٔ تضاد با اصول دین، و تفریق میان زبان رسمی و مروج، مورد تهاجم بیرونی قرار گرفته است؛ اشخاص مسلکی ما خانه نشین و زمینگیر شده و جای آنها را کسانی گرفته اند که بویی از مسلک و شگرد حکومتداری نبرده اند؛ جنگجویان خونآشام عرب و عجم در کوهپایهها، قریهها و شهرهای ما پناهگزین شده و تمرین آدمکشی میکنند؛ مردم ما از داشتن حق آزادی و استقلال در سطح جهان محروم گردیده اند؛ سرزمین ما به میدان زورآزمایی و قصاوت منازعات نیابتی منطقه و جهان تبدیل شده است؛ و مهمتر از همه، سرنوشت جامعه و سرمایههای مادی و معنوی ما به دست کسانی افتاده است که انسداد فکری را پیشه کرده اند، حق اراده و آزادی عبد را پامال میکنند، در برابر ما و فرزندان ما احساس مسؤولیت ندارند، با جهان در ستیز اند، و التفاتی به قوانین و تعارفات سیاسی/ دیپلوماتیک جهان امروز مبزول نمیدارند.
ب) فرصتهای بالقوهٔ ما
در چنین وضع ناگوار، و در میان این همه چالشها و تهلکههای عظیم، طبیعی است که ما فرصتها و نیروهای بالقوهٔ خود را فراموش میکنیم، به یأس و ناامیدی دچار میآییم، فردا را بدتر از امروز میپنداریم، نقش دیالکتیکی تحول را در حیات خود و اجتماع بیاهمیت می پنداریم، و اثرات دینامیزم تازنده و بیامان سیر زمان را از یاد میبریم. این در حالی است که تعداد زیاد ما میدانیم هیچ چیزی و هیچ حالتی در حیات بشر ثابت و دایمی نیست. این حقیقت را عوام کشورمان از زمانه های دور بدین سو درک کرده و گفته اند: «تا شب در میان است، خدا مهربان است.» این حکمت بدین معنی است که معضلهها و ناامیدیهای امروز ما هرگز دایمی نیستند و سیر زمان همواره با تحولاتی همراه است که امروز ناممکن و فردا معجزهآسا به نظر میرسند. تکاپوی انسان به سوی تعالی، به ویژه در جهان کوچک و به هم بستهٔ امروز، هرگز به پایان نمیرسد و تاریخ، علیرغم چرخشها و پادشاهگردشیهای گاه و بیگاه، هرگز برگشتنی نیست و هیچگاهی به گونهٔ دایمی قدم به عقب نمیگذارد.
شکی نیست که چالشهای امروز ما افغانها بزرگ اند. ولی نگاهی دقیق به مردم و کشور مان، باید ما را بدین حقیقت معتقد سازد که اگر چالشهای ما بزرگ اند، فرصتهای ما بزرگ تر اند. این فرصتها میتوانند ما را از تنگنایی که در آن گیر افتاده ایم نجات بخشند و راه ما و مردم ما را به سوی وحدت و یکپارچگی ملی و رفاه و سعادت همگانی بگشایند.
محاسبهای مختصر از این فرصتها ادعای بالا را به اثبات میرساند:
- کشور ما افغانستان سرزمینی است که هزاران سال قدامت و هویت تاریخی دارد. این سرزمین، خانهٔ مشترک کسانی است که از هزارهها و سدههای متمادی بدینسو در آن به سر میبرند، آن را سرزمین و خانهٔ خود میدانند، و به وحدت و یکپارچگی آن اعتقاد راسخ و آزمودهشده دارند. با اینحال، نباید فراموش کرد که در عصر حاضر، قدامت تاریخی یگانه معیار شهروندی نیست، بلکه همه کسانی که در این سرزمین به سر میبرند و خود را فرزند این کشور میدانند، شهروند این کشور اند و بایستی از امتیازات، مسؤلیتها، و حقوق بشری مساوی برخوردار باشند.
- ما مردمی داریم که از سرمایهٔ فرهنگی کهن و استعدادهای بشری پویا و بزرگ بهرهمند اند. تجربهٔ دیرینهٔ این قلم در سِمَت معلمی حاکی از این است که هیچ رشتهٔ علمی در جهان وجود ندارد که فرزند افغان در آن با همگنان خود رقابت نتواند.
- تنوع بشری و فرهنگی ۳۰ الی ۳۵ میلیون جمعیتی که در سرزمین ما زندگی میکنند، سرمایهٔ عظیمی است که به ما فرصت میدهد تا مثل ملتهای بزرگ دیگر در عرصههای مختلف بدرخشیم. ما با این سرمایهٔ عظیم بشری و تنوع زبانی خود میتوانیم دادوستدهای اقتصادی، علمی، و فرهنگی خود را با همسایگان و سایر کشورهای جهان توسعه بخشیم و به هستهٔ مرکزی چنین دادوستدها در منطقه تبدیل شویم.
- ذهنیت مردم افغانستان آزادمنش، باز، تغییرپذیر، و تجدد طلب است و در صورت مساعد بودنِ محیط سیاسی-اجتماعی این ذهنیت میتواند امر اصلاحات سیاسی-اجتماعی را در کشور سهولت بخشد و سطح دانش علمی معاصر را در میان اقشار اجتماع بالا ببرد، عاملی که خمیرمایهٔ پیشرفت اقتصادی-بشری کشورها را تشکیل میدهد. متأسفانه تا امروز تحولپذیری ما مورد سوء استفادهٔ سیاسیون قرار گرفته و در راه پذیرش ایدیولوژیهای واردشده از خارج به کار انداخته شده اند. این ذهنیتها میتوانند با سهولت تمام در جهت تأمین منافع مردمی و تحکیم همدلی ملی سوق داده شوند.
- کشور ما در قلب آسیا قرار دارد. این موقعیت مناسب، میتواند ما را به شاهراه تجارت، تکنولوجی، و انتقال انرژی در منطقه تبدیل کند. ما میتوانیم به حیث شاهراهی میان آسیای مرکزی، جنوب آسیا، چین، روسیه، و خاور میانه قد علم کنیم.
- ارزش سرمایهٔ معدنی غنوده در کوههای سربهفلک و صحراههای وسیع ما به بالاتر از دو تریلیون دالر میرسد. این سرمایه که امروز عاطل و غیرفعال است، میتواند درصورت استفادهٔ سالم و مؤثر، ما را به یکی از ملل مرفهٔ منطقه و جهان تبدیل نماید.
- قلههای بلند کوههای ما منبع آبهای حیاتبخشی اند که نه تنها می توانند کشتزارها و صحرا های وسیع ما را آبیاری کنند بلکه همسایهها را نیز از فیض این منبع حیات مستفید میسازند. همکاریهای دوجانبه و چندین جانبه در این عرصه، میان ما و همسایگان، میتواند این آبها را مهار کند، امر مدیریت مؤثرانهٔ آنها را امکان پذیر سازد، و وابستگیهای اقتصادی منطقهیی را به نفع افغانستان و ممالک همسایه توسعه بخشد. به هر اندازهای که چنین وابستگیها در منطقه بیشتر شوند، به همان اندازه علاقهٔ ممالک همسایه به صلح و ثبات در افغانستان بیشتر و صادقانهتر خواهد شد.
- کشور ما از تنوع اقلیمی کمنظیری برخوردار است. ما میتوانیم با استفاده از این تنوع اقلیمی، صادرات خود را تنوع بخشیم و بازارهای خاصی را در منطقه برای خود خلق کنیم که دارای مزیت نسبی باشند.
ج) پس چه باید کرد؟
در این شکی نیست که خاطرهها و اثرات تاریخ گذشته، و جنگ و خشونت چهل سال اخیر موجب تراکم چالشها و مانع استفاده از این فرصتها شده اند. فرصتهای عظیم و بالقوه افغانستان و مردم آن تا به امروز مورد استفادهٔ نظاممند و دوامدار قرار نگرفته اند. سوال اساسی این است که برای استفادهٔ مؤثر از این فرصتها چه باید کرد؟
پاسخ مختصر من این است که نخستین و اساسیترین قدم در راهِ استفاده از این فرصت های بزرگ، و گذار از بنبستی که امروز با آن برخوردهایم، این است که به صلح بیاندیشیم، از ناسازگاریها و سختیهای زمان مأیوس نشویم، و امید خود را به آینده از دست ندهیم. ما باید ساکت و بیتفاوت نمانیم و وضعی را که بر ما و کشور ما حاکم شده است، دایمی، غیرقابل تغییر، و غیرقابل اصلاح نپنداریم. ما باید به نبوغ و انرژی کتله های وسیع مردم خود ایمان داشته باشیم و قدرت سازندهٔ این کتله ها را بی اهمیت و ناچیز تصور نکنیم.
دومین قدم در راه نجات کشور از مخمسهٔ کنونی همانا اتفاق نظر و اشتراک در عمل است. ما باید در مورد این که چه باید کرد به اتفاق نظر نایل آییم و نقشهٔ راه مشترکی را برای تحقق صلح دایمی و ایجاد نظام عادل و فراگیر ملی در کشور طرح و تطبیق کنیم. ابتکار عمل، اعتقاد به صلح، و اتفاق نظر و عمل، نوشداروهایی اند که بیماریهای ما را علاج خواهند کرد. ما باید اذهان خود را از گرداب اختلاف و نزاع بر فروعات نجات دهیم و نیروی فکری و جسمی خود را در راه اصلی نجات به کار اندازیم.
در اخیر، باید به حیث فردی معتقد به پروردگار، بیافزایم که انسان موحِد هیچگاه امید خود را به دربار الهی از دست نمیدهد، سعی انسانی خود را به ظهور میرساند، و متباقی را به ارادهٔ قادر یکتا محول میکند.
من طریق سعی میآرم به جا
لیس للانسان الی ما سعی
دکتور داود یار
آدرس ایمیل: yaksan@aol.com